کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد علی مجاهدی     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : مربع ترکیب    

آن شب مدینه عـطر پر جبرئیل داشت            در سر امین وحی، هوای خلیل داشت

بر لب مـدام، زمـزمـۀ یا جـلـیل داشت            صبر جمیل، وه که چه اجری جزیل داشت


موسی به طور قرب خداوند بار یافت

تشریف مکـرمت ز عـنایات یار یافت

در هر دلی فـروغ حـضور مـدینه بود            در هر سری نشـانـۀ شـور مـدیـنه بود

خـورشـید بـردمـیده ز طور مدینه بود            کـآفـاق مـستـفـیض ز نـور مـدیـنه بود

مـاه فـلک ز شوق دل اخـتر شـمار شد

آئــیــنــۀ جــمــال خــدا آشــکــار شــد

ای بوده با زبور و صُحُف آشنـایی‌ات            تـورات را امـیـد بـه مـعـجـزنـمایی‌ات

شـد جـاثـلـیـق مـحـو فـروغ خـدایی‌ات            جـالــوت مـات شـعـشـعـۀ ایـلـیـایـی‌ات

عـمرانِ صابی است کـمال تو را گواه

نسطاصِ رومی است جلال تو را گواه

عارف اگر ز شعشعۀ «هو» تو را شناخت            سالک ز قدر و منزلت او تو را شناخت

بی‌دل به خلق و خوی خداجو تو را شناخت            من بندۀ کسی که چو آهو تو را شناخت

پـیچـیـد چون نـوای تو در بـند بـندمان

یـا ثـامـن‌الائـمـه! رهـا کـن ز بـنـدمان

خورشید، با جمال جمیلت جمیل نیست            بر درگه جلال تو گردون جلیل نیست

جایی که هم‌رکاب تو غیر از خلیل نیست            دیگـر مجـال پـر زدن جـبرئـیل نیست

وقتی به محـضر تو شرفـیـاب می‌شوم

از شرم شـعـله می‌کـشم و آب می‌شوم

کوثر، پیاله‌ای ز شراب طهـور توست            طـور شهـود پـرتو فاش ظهور توست

سیـنای‌ جلـوه، آیۀ نـور حضور توست            خورشید هم از آیـنـه‌داران نور توست

چشمـم که محو حسن ملیح تو می‌شود

اشکـم دخـیـل‌ بـنـد ضـریح تو می‌شـود

آن زائـرم کـه آمـده بـا دسـت خـالـی‌ام            رحمی به دل‌شکستگی و خسته‌حالی‌ام

بال و پری ببخش به بی‌دست و بالی‌ام            کز شاعـران حـضرت مولی‌المـوالی‌ام

مپـسـند بار خـواهـش ما را به ذمّـه‌ات

سـوگـنـد مـی‌دهـم بـه جــوادالائـمـه‌ات

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

امـشـب قـرار، یـار دل بـی‌قــرار شـد            یعنی که باب میـل هـمه، روزگـار شد

نورِ دو چشمِ حـضرتِ باب الحوائجی            واکرد چشم و خاک، خزانش بهار شد


سلطان رسید و قاعده‌ها گشت زیر و رو            رعیت شدن، میان جـهـان افـتخار شد

وقت نجـات مـردم ایـران رسیده است            شکر خدا که کـشورمان، کعـبه‌دار شد

کرده طلوع باز علی جان و این جهان            سر زنـده از مـسـیح دمِ ذوالـفـقـار شد

ای عـزت بـدونِ کـرانـه خـوش آمدی

ای سـومـیـن عـلیِ زمانه خوش آمدی

ای خوش‌ترین ترانۀ لب‌های من سلام            نعم الرفیق، عشق من، آقـای من سلام

ای زندگی من، شب و روزم، عزیز من            ای از قـدیـم در دلِ شـیـدای من سـلام

مجـنون‌تـر از هـمیـشه به پابوس آمدم            جانان و جان و حضرت لیلای من سلام

ای آبـروی من، کس و کـارم، پناه من            سـرمـایـه‌ام، تـمـامیِ دنـیـای من سلام

ای دین من، قیامت من، ای بهشت من            ای عـاقـبت بـخـیریِ فـردای من سلام

هر جا دلم شکست، رسیدی به داد من

من غافل از تو بودم و بودی تو یاد من

اصـلا بـعـید نـیـست که نـامـه سیـاه‌ها            گـردنـد تـحـت قـبـه‌ات از بـی‌گـنـاه‌هـا

ای کربلای من، نـجـف من، بقـیع من            ای مـشـهـد تـو جـمـع هـمه بـارگـاه‌ها

قـربان کـیـمـیای دو چـشمان مست تو            آقــا مـرا نـگــاه کـن از آن نــگــاه‌هــا

در کوی تو شکسته‌دلی می‌خرند و بس            ذکـر خـداسـت پـای ضـریـح تـو آه‌هـا

تو زیـر سـایـه‌ات همه را راه می‌دهی            یــا ایـهــاالـعــزیـزِ هـمـه بـی‌پــنــاه‌هـا

تو سایه‌ات شبیهِ خدا بر سر همه است

مهمان نوازی‌ات چقَدَر عین فاطمه‌ است

غیر از درِ تو این‌همه لطف و کرم کجاست            اصـلا پـنــاه اولـم و آخــرم کـجـاسـت

یـادش بـخـیـر خـاطــرۀ اولـیـن ســلام            آن روزهای گم شدنم در حرم کجاست

لطف تو آن چـنـان بغـلـم کرده بود که            یـادم نبـود گـم شده‌ام، مـادرم کجـاست

خیلی عوض شدم، عوضم کن به یک نگاه            گردیده‌ام وبال تو، بال و پرم کجاست؟

گردید قطره قطره چرا سیل اشک من            حال و هوای سابق چـشم ترم کجاست

خـیـلی هـوایـیِ حـرمـم بـاز، بی‌گـمان            آقا سوال کرده که این نوکـرم کجاست

خـیـلی دلـم گـرفـته مـرا رو به راه کن

مثل هـمـیـشه کـوه غـمم را تو کاه کن

این دردهـا بدون تو درمـان نـداشـتـند            این ابـرهـا بـدون تـو بـاران نـداشـتـند

بود آخـرالـزمان چه قَـدَر هولناک اگر            ایـرانـیـان امـام رضـا جـان نـداشـتـنـد

ایـن مـلـت امـام حـسـیـنـی بــدون تــو            در فـتـنه‌ها که جرات طـوفان نداشـتند

جـانم فـدات! دست گـرفـتی چـقـدر از            آنـانـکـه ذره‌ای به تو ایـمـان نـداشـتند

ای بـهـتـریـن پـنـاه، بـرای هـمه سلام

ای مـهـربان امـام رضـای هـمه سلام

سـوگـند می‌خـورم به سلـیـمـان کـربلا            در مـشـهـدت شـدیـم مسـلـمـان کـربلا

مدیون لطف پنجره فـولاد مشهد است            هر کس که بین ما شده مهـمان کـربلا

جـان جـواد! قـسـمـت ما کن ابالجواد!            تـنـگ غـروب، نـم نـم بـاران کــربـلا

این جا بُوَد حسینیه یا که حرم چه قدر            هـسـتـنـد زائـران تـو گـریـان کــربـلا

این کاسه‌های زرد خودش روضه گشته با            تـمـثـال دستِ سـاقـیِ عـطـشانِ کـربلا

از آب هم مـضـایـقـه کـردنـد کـوفـیان            خوش داشـتـند حـرمت مهـمـان کربلا

ای کـشـته فتاده به هـامـون حسین من

ای صید دست و پا زده در خون حسین من

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعه کبیره « و عادتکم الاحسان  و سجیتکم الکرم » حذف شد؛ رحمت؛ رأفت و شأن اهل بیت بالاتر از این است که بخواهند بخاطر بستگان خودشان به جائی نظر رحمت داشته باشند ائمه آئینه تمام نمای خداوند هستند و رحمتشان رحمت عام و فراگیر است

مشهـد اگر نـبـود که اینـگـونه پـنج تن            لحظه به لحظه لطف به ایران نداشتند

مدح و ولادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : مهدی قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

حق رسید و هیبت پوشالی باطل شكست            صاحب عرش برین در بین فرشی‌ها نشست

زحمت غم كم شد و رحمانیت رونق گرفت            آسمان آمد زمین، در دست خود بیرق  گرفت


آمد و مِهرش میان قلب ما قد راست كرد            با دل ما عاشقان هرچه دلش می‌خواست كرد

آمدی و عطر مِهرت پخش شد در هر فضا            می‌نویسم عشق و می‌خوانم علی‌موسی الرضا

ذوق دعبل‌های تو دارد دو چندان می‌شود            شاعر تو صاحب چندین "گلستان " می‌شود

ای كه با انگشت تو نظم جهان گردیده است            "عالم پیر "از قدوم تو جوان گردیده است

گشته پیدا هشت جنّت در رواق چشم تو            تیرگی‌ها نور شد، از چلچراغ چشم تو

شیعۀ اثنی‌عشر مدیـون لطفت ای جلیل            عـالـم آل مـحـمـد الــســلام و الـدخـیـل

لقمه‌ای از سفره‌ات ما را كفایت می‌كند            مور درگاهت سلیمان را ضیافت می‌كند

آسـمان‌ها بر زمین دست توسل می‌زند            می‌دمد خورشید چون بر گنبدت زُل می‌زند

در هـوای مرقـدت دائم به رفت و آمدم            خـانـه‌زادِ خـانۀ سلـطـانِ شهرِ مـشهـدم

ای مسیح آل حیدر، خانه‌ات دارالشفاست            راه حلِ هر مریضی آخرش باب الرضاست

خانه‌ات درمانده‌ها را غرق رحمت می‌كند            اهل دوزخ را ولایت، اهل جنت می‌كند

با وجود روضۀ رضوانت ای اربابِ دل            باغ جنت بعد ازاین چنگی نخواهد زد به دل

آب سقاخانه‌ات از چشمه‌سار كوثر است            گرد و خاك مرقدت "شیخ بهائی "پرور است

از ضریح حضرت سلطان چنین معنا شده است            هر هنر در نزد ما ایرانیان بوده است و هست

ذره هم در صحن تو نور جلی می‌پرورد            گرد و خاك مرقدت "سید علی "می‌پرورد

گرچه در این خانواده لطف بامعناتَر است            ساكن "بیت الرضا "امنیتش بالاتر است

تا كه ایران را تو داری در پناه خود فقط            پس خراسان را نگیری از سر این مملكت

سنگ فیروزه از آن روزی در عالم شد پدید            كه چنان سرمه به چشمش خاك پایت را كشید

ای شب مـیلاد تو میـعـاد شادی‌های ما            غصه‌ها در می‌شود با یاد تو از قلب‌ها

چون كویر خشكـسالم، تشنـۀ باران منم            ضامن آهو تویی، آهوی سرگردان منم

بهترین حصن حصینی، شرط دین داری ما            یا "غـیاث المستـغـیـثـینِ" گـرفتاری ما

پـارۀ قـلـب نـبـی، ای زادۀ خــون خــدا            "ذِكرُكُم فی الذاكرین"ای هشتمین نورالهدی

تا دم گرمت بر این دلسرد سامان می‌دهد            بر تن دلمُردگان عشق شما جان می‌دهد

با غـریـبان دو عـالـم آشـنـایی می‌كـنی            بی‌برو بر‌گرد تو مشكل‌گـشایی می‌كنی

گرچه در دریای عشّاقت مشخص نیستم            تا تو را دارم دگر محتاج نا كس نیستم

ای‌كه خیرات تو دارد بر دوعالم می‌رسد            عـیـدی ما را بـده دارد محـرم می‌رسد

رزق چشمم را بده تا كه نمك‌گیرت شوم            آنقدر گریان شوم در روضه تا پیرت شوم

گـریه‌كن‌های دم یـابن الـشبیب تو شدیم            بی‌قـرار روضـۀ جـدّ غـریب تو شـدیـم

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا علیه السلام از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد علیه السلام در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق علیه السلام در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا علیه السلام ترکیبی از این چند روایت باشد  دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲ البته شیخ صدوق در کتاب عیون اخبارالرضا ج ۲ ص ۲۸۵ روایتی از پناه بردن یک آهو به حرم و مرقد امام رضا علیه السلام نقل کرده است که مدت ها بعد از شهادت ایشان رخ داده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

چون كویر خشكـسالم، تشنـۀ باران منم            ضامن آهو تویی، آهوی سرگردان منم

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

با غـریـبان دو عـالـم آشـنـایی می‌كـنی            بی‌برو بی بر‌گرد تو مشكل‌گـشایی می‌كنی

مدح و ولادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن قالب شعر : مسمط

ای که دل غریب من، با تو شد آشنا، رضا            اشک من است پنجه در پنجرۀ تو یا رضا
من که کـبوتر دلـم انـس گـرفته با رضا            می‌شنوم ز قـدسیان زمـزمۀ رضا رضا


ای به فدای جان تو، جانِ به لب رسیده‌ام            من که گل بهشت را از حرم تو چـیده‌ام
من به
بهای هستی‌ام، مهر تو را خریده‌ام            عشق تو می‌برد مرا، تا حرمِ خدا، رضا

ای که به باغ مکرمت، گل تویی و گلاب، تو            ذکر تویی، دعا تویی، اجر تویی، ثواب، تو
علم تویی، حلم تویی، فاتحة الکتاب، تو            می‌دمد از ضـریح تو جلـوۀ ربـنا، رضا

آن‌که وجود را به خود، از عدم آوَرَد تویی            بارقـۀ امـید ما روز نـشاط و غـم تـویی
مروه تویی، صفا تویی، قبله تویی، حرم تویی            تویی شمیم سورۀ کوثر و هل‌اَتی، رضا

فدای خاک پای تو، خدای را ولی تویی            تـداوم ولایـت مـطـلـقــۀ عــلــی تــویـی
مراد اهل بینش از ذکر
«سینجلی» تویی            بی‌تو کسی نمی‌برد ره به سوی خدا، رضا

شبی که سر زد از افق جمال ماهت آمدم            پناه مـاسـوا تـویی، که در پـنـاهـت آمدم
کـبوتـرانه پر زدم، بر سـر راهـت آمدم            اگر
ز در برانی‌ام، کجا روم، کجا رضا؟

به پیشگـاه قدس تو اگر چه دست‌خالی‌ام            اگر کسی نمی‌خورد، غـم شکـسته‌بالی‌ام
هست اگرچه اشک من، گواه خسته‌حالی‌ام            خوشم که دارم از جهان ولایت تو را رضا

ای که به این شکسته‌دل فرصت آه داده‌ای            ای که مرا به این حرم خوانده و راه داده‌ای
اگرچه در جـوار خود مـرا پـناه داده‌ای            بخوان مرا به دیدن روضۀ کربلا، رضا

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای آن که دلت صاف‌تر از جام بلور است            از باور ما وصف کمالات تو دور است

سوگـند به یاسـین و به طاها که جمالت            تفـسیر دعای سحر و سـورۀ نـور است


از مــقــدم تـو ای گـل گــلــزار ولایـت            هرجا نگرم صحبت شادی و سرور است

مرغـان بهـشتی ز شعف زمزمه کردند            گلزار پُر از نغمۀ شیدایی و شور است

خـورشید جهان‌تابی و در هر دل عاشق            انوار ولای تو در اشراق و ظهور است

تو زادۀ مـوسـایی و از قـدر و شـرافت            عیسی دمی و هر نفست نفخۀ صور است

تو آیـنـۀ حُـسن خـداونـدی و در عـرش            آیـات کـمالات تو در دست مرور است

از رأفت تو نـور خـدا خـیزد و پیداست            یک جلوه ز انـوار خداوندِ غـفـور است

پُـر شـورتـر از بـادۀ عـشـق تـو نـدیـدم            این باده صفابخش‌تر از جام طهور است

گر موسم میلاد تو اشکی به رخم ریخت            از شرم دلم بود و مرا شرم حضور است

ما را تو مـرانی ز در خویش، سلیـمان            از درگه اکرام تو این حاجت مور است

هرکس که به‌دل مهر تو دارد چو«وفایی»            این مهر ورا روز جزا برگ عبور است

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : کمیل کاشانی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : ترکیب بند

نــــور از کــائــنــات مــی‌بــارد            یـا کـه نـقـل و نــبـات مـی‌بــارد
تا سحـر بر سر زمین از عـرش            لــوح ســـبـــز بــرات مـی‌بــارد


بـــارش رحـمــت الــهــی بــیـن            جــلــوه‌هـای صـفــات مـی‌بــارد
گوشِ جان باز کن که از ملکوت            نـغـمــه‌هــای حــیــات مـی‌بــارد

تـا فـرو بــارد از افــق بـرکـات
بـفـرسـتـیـد تـا سـحــر صـلـوات

جـان انـدوه بر لـب اسـت امشب            آن شب قدر، امشب است امشب
درِ مـیـخـانـۀ جــنـون بـاز اسـت            جـام مـسـتی لـبـالب است امشب

نور در نور و سور در سور است            بـزم شـادی مـرتب است امـشب
دل مـوسی بن جعـفـر، آباد است            غرق در ذکر
یارب است امشب

نـجـمـه خـورشـیـد در بغل دارد
روح امــــیـــد در بـــغـــل دارد

هـر طـرف عــطـر آشــنــا آمــد            هـــدیـــه از جــانــب خــدا آمــد
عــلــی ســـوم از تــبــار عــلـی            که پس از مـرتـضی، رضـا آمد
در رگ وحـی، نـور جـاری شد            نَــفَــس و نَــفْــس اِنّــــمـــا آمـــد
خـاتـم مـعــرفـت در انـگـشـتـش            شــرف الــشــمــس اولــیــا آمــد

آمـد و ضــامـن غــریــبــان شـد
قـبـلـۀ عـشـق در خـراســان شـد

هــشـتـمـیـن مـقـتـدا امــام رضـا            شــرط ایـمــان مـا؛ امــام رضــا
ای
که خورشید می‌شود هر روز            خـاک‌بــوس تـو یـا امــام رضــا
سـنـگ بـا یـک اشـارۀ تـو طــلا            دردهــــا را دوا؛ امـــام رضــــا
بر
سـر سـفـره‌ات نشـسـته فـقـیر            ای غــریـب آشـنــا امــام رضــا

حـرم پـاک تو بـهـشـت من است
مِهر تو مُهر
سرنوشت من است

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آمـدی و آسـمـان بی‌حـد چـراغـانی شده            کل ایران؛ بالأخص مشهد چراغانی شده

باز درهم می‌خری، از اشتیاق این خبر            در دلِ عشّاقِ خوب و بد چراغانی شده


با نگاهی برطرف کن ظلمتِ خورشید را            نور می‌خواهد اگر ممـتد چراغانی شده

عـالِـم آل مـحـمـد هـسـتـی و عـلامـه‌هـا            آمـدنـد و مـنـبر و مـَـسند چراغانی شده

ضـامن آهـو تویی و در شب مـیـلاد تو            دشت‌ِ آهوخیز صد درصد چراغانی شده

کـوریِ چـشـمِ تـمـام عـنکـبـوتـانِ ذلـیـل            با تـلاشِ کـفـتران گـنـبـد چراغانی شده

هست یاقـوتِ مقـدس این حـرم تا به ابد            با طلای ناب این مـرقـد چـراغانی شده

تا بـبـیـند رأفـتـَت را چشم نـابـیـنـایـشان            این حرم امشب چنین بی‌حد چراغانی شده!

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا علیه السلام از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد علیه السلام در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق علیه السلام در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا علیه السلام ترکیبی از این چند روایت باشد  دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲ البته شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا ج ۲ ص ۲۸۵ روایتی از پناه بردن یک آهو به حرم و مرقد امام رضا علیه السلام نقل کرده است که مدت ها بعد از شهادت ایشان رخ داده استِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

ضـامن آهـو تویی و در شب مـیـلاد تو            دشت‌ِ آهوخیز صد درصد چراغانی شده

مدح و ولادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : شعرای آئینی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

مــیــلاد رضــا امـــام امـجــد آمــد            هـشـتـم ولـی خــدای ســرمــد آمــد
یعنی گل باغ علوی شمس شـموس            در جــلـوه بـه گـلـشـن مـحـمـد آمـد


**** محمد علی مردانی ****

از دامـن نـجـمه گـل طوبی سر زد            از شهـر مـدیـنـه نـور طاها سر زد
از نـسـل مـحـمـد و عـلی و زهــرا            عیسی نفسی ز بیت مـوسی سر
زد

**** نادعلی کربلایی ****

گلزار جهان رشک برین است امشب            خـشنود قـلوب مؤمنین است امشب
در عرش برین فرشتگان می گویند            مـیـلاد امـام هـشـتـمین است امشب

**** نادعلی کربلایی ****

از دامن نجـمـه کوکبی خواسته شد            از رونق آفــتــاب و مه کــاسته شد
بر مـسـند دین نشست با جامۀ سبز            گــل بود به سبـزه نیز آراسـتــه
شد

**** مرحوم قاسم رسا  ****

برخـیز که حـضرت رضـا مـی آیـد            سـلـطـان سـریـر ارتـضـی مـی آیـد
ای تـشـنـۀ آب چـشـمۀ رحـمت حق            سـرچـشـمـۀ رحـمـت خــدا مـی آیـد

***** مرحوم قاسم رسا ****

نــوری ز فــروغ حـیّ سـرمـد آمـد            گـنـجـیــنــۀ عــلــم آل احــمــد آمــد
بــا آمــدن امــام هـــشـتـم گـفـتــنــد            آئـــیـــنــۀ رأفــت مـــحـــمـــد آمــد

***** سید هاشم وفایی ****

امشب که صفا در همه جا می ریزد            چون برگ خزان گـناه ما می ریزد
از
یـمـن ولادت رضا رحـمـت حق            در بــزم محـبــان رضا مـی ریــزد

**** مرحوم سید رضا مؤید ****

: امتیاز

مدح و مناجات با جضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

شاعر : حسین خیریان نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مسمط

به نام حـضرت یـار و به نـام جـانـانم            پُر از سکوت غمم یا که دل هـراسانم

غریب و گم شده در راه مانده حیرانم            کـنـار جـاده نـشـسـتـم چـقـدر بی‌جـانم


عـجـیـب در به در کـوچـۀ خـراسـانـم

دوباره قصۀ عشق و جنون شده تکرار            بیا و داغ حـرم را به قـلب من نگـذار           

هـوا هـوای گـدایی رسیـده وقت قرار            قدم قـدم به تو نزدیک می‌شوم انگـار

گـدای خـسـتـه‌ات آمـد سـلام سـلـطانم

دلـم گـرفـتـه فـدایت شـوم دعـایـم کـن            مـیان صـحـن تو دلـداده‌ام صـدایم کن

بیا و از همه غیر از خودت جدایم کن            خـراب کن من بد را خودت بنـایم کن

مریض و پُر غم و دردم تویی تو درمانم

همیـشه صحـنۀ زیـبـا نـمی‌رود از یاد            کنار حوض حرم رو به روی گوهرشاد

نگـاه من به زن پیر و خسـته‌ای افـتاد            که آب و دانه به کام کبـوتـران می‌داد

بـبـین که مثل همه زائـران پـریـشـانم

صدای همهـمۀ جمـعـیت صدای زنان            صدای گریۀ طفلان صدای پیر و جوان

و صحن‌ها که پر است از دعای این و آن            سرت همیشه شلوغ بوده شکر آقا جان

برای غـربت مـردی غـریب گـریـانم

همان که دور مزارش فـقـط چند تایی            کـبـوتـرنـد و نــدارنـد لانــه و جـایـی

نـشـانـی حـرمـش انـتـهـای زیـبــایــی            مـدیـنـه کـوچـۀ غربت پـلاک تنهـایی

هـمـیـشه زائـر آن سـرزمین پـنـهـانـم

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤید نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای از شـعـاع نـور تو تـابـنـده آفـتـاب            باشد ز روی مـاه تو شـرمـنـده آفـتاب

جز با رضـای تو نـدمـیـد و نـمی‌دمـد            از شـرق، در گـذشـته و آیـنـده آفـتاب


فرمـان اگر ز سـوی تو یـابـد هرآیـنه            هر مُـرده را دوبـاره کـند زنـده آفتاب

در آسـتـان قـدس تو یا ثـامـن‌الـحـجـج            یک بنـده ماه باشـد و یک بنـده آفتاب

زرّینه گـنبدت بدرخشد ز سطح خاک            چونان‌که از سپـهـر درخـشـنده آفـتاب

تا شد پدید در مه ذی‌القـعـده چهره‌ات            ای ماه! شد ز شـرم سرافکـنده آفـتاب

ای هـشـتـمیـن ولیّ خـدا یا اباالحـسن!            با طلعـت تو کی بُـوَد ارزنـده آفـتاب؟

نور از تو کسب کرده که بخشد به ماه نور            ورنه کجاست این همه بخـشنده آفتاب

بــر حـال مــنـکــران مـقــام ولایـتـت            هر صبح‌دم به طعـنه زند خـنده آفتاب

جان‌پرور است گرچه به دنیا، ولی به حشر            باشد برای خـصم تو سـوزنـده آفـتاب

تابنده است شـمـس جـمال و جلال تو            روزی که نیست روشن و تابنده آفتاب

شعرم ز یُـمن نام تو پـیچـیـده هر کجا            آن‌سان که نـور کـرده پـراکـنده آفتاب

از ذرّه کمتر است «مؤید» به درگهت            جایی که هـست ذرّۀ شـرمـنده آفـتـاب

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

بیدها را حـظِّ رقـصـیدن هدایت می‌کند           نـورها را کِـیف تـابـیدن هدایت می‌کند
ابـرها را شـوق بـاریـدن هدایت می‌کند           چـشـم‌ها را لـذت دیـدن هـدایت می‌کـند


لذتی شیرین‌تر از شیرینی دیدار نیست
کور باد آن چشم‌هایی که پی دلدار نیست

آفـتـاب روی بـام سـاعـت هَـشـتَم تویی           اشـتـیـاق ناتـمـام ساعـت هـشـتـم تـویی
لحـظۀ پُـر احـتـرام ساعـت هشتم تویی           از طـفـولـیت سلام ساعت هَـشتَم تویی

السلام ای هشتمین خورشید آل مرتضی
السلام ای حضرت سلطان علی موسی‌الرضا

دشـت با آهـنـگ نیـشـابور هم آواز شد           ناگهـان بادی وزیـد و موسم پرواز شد
از کران
تا بیکرانه بال و پر ها باز شد           یا رضا گفتیم و کـوچ عاشقی آغاز شد

بی‌قرار شب نشـیـنی‌های رویِ گُـنـبدیم
ما کـبـوتـرهـای جـلـد
آسـتـان مشـهـدیم

جلوۀ خورشیدها از گنبدت رونق گرفت           جزر و مد ماه‌ها از مرقدت رونق گرفت
مهربانی‌ها ز لطف بی‌حدت رونق گرفت           کسب و کار ما به لطف مشهدت رونق گرفت

دَخل دُکّان‌هاست تا محشر بدهکار رضا
قـبـلۀ بـازار
ایـران است،”بازار رضا

کاش بالـم را گـرفـتار هـوای خود کنی           ربّـنـایـم را بدهـکـار دعـای خـود کـنی
نسل اندر نسل ایـلم را گـدای خود کنی          
دست من را ظرف سقاخانه‌های خود کنی

من فرات التماسم، مشک را بیرون بکش
از خُم چشمم شراب اشک را بیرون بکش

ابـر بـودم بی‌محـابـا گـریه کـردم بارها           رود بـودم سیـل‌آسا گـریه کـردم بـارها
قطره بودم قـدر دریا گریه کردم بارها           جای جای صحنتان
را گریه کردم بارها

هیچ اشکی مثل اشکِ صُبح میلادت نشد
هیچ جایی گـوشۀ دنج گوهرشادت نشد

حوض‌های صحن‌هایت انعکاس کوثرند           شاخه‌های چلچراغت شاخه شاخه اخترند
کفـترانِ روی بامت با ملائک می‌پـرند           خادمـانت هم یکی از دیگـری آقـا ترند

خنده‌هاشان انعکاس نور در قندیل‌هاست
چوب‌
پرهاشان به نرمی پر جبریل‌هاست

ذکر تسبـیـحات ماهی‌های دریاها رضا           با خدا بوده است هرکس بوده باشد با رضا
صدهزاران بار می‌گوئیم با زهرا:رضا           یا رضا و یا رضا و یا رضا و یا رضا

عـالـم و آدم گـدایـان سـرایت یا رئـوف
جان ما قـربـان نـام دلـربایت یا
رئـوف

خاک بـالا روی بال یا کـریمت ریخـته           عطر جـنّت روی دستان نسیمت ریخته
شیرۀ خـرمای طوبا در حلـیمت ریخته           خاطرات کهـنۀ من در حـریمت ریخته

دست پر مُهرت سرم را نازنازی می‌کند
کودکی‌هـایم مـیان صحـن بازی می‌کند

مادرم وقتی پرم می‌داد، بالش جمع شد           در دلش پای ضریحت بغض سالش جمع شد
آینـه در آیـنـه اشـک زلالـش جـمع شـد           تا مرا دستت سُپرد آقا، خیالش جمع شد

مِهر تو در سیـنه‌ام افتاد، گـریه کُن شدم
مادرم با گریه شیرم داد گـریه
کُن شدم

آسـمانِ مـرقـدت مـا را هـوایی می‌کـند           رقص پرچم روی گنبد دلربایی می‌کند
پنـجـره فـولاد تو کـارِ خـدایـی می‌کـند           دست آهن‌گونه‌اش مشکل‌گشایی می‌کند

نَقل اعجـاز حریمت نُقـل مجلس‌ها شده
کفشدار تو همان کوری است که بینا شده

هر زمان روحم در این آئینه‌ها گُم می‌شود           مثـل دریـاها دلـم غـرق تـلاطم می‌شود
سـیـنـۀ من وادی طـورِ تـکـلـم می‌شـود           زائرت دلـتنگ زهـرا خانمِ قُـم می‌شود

بارگاه قم حریم حضرت زهرای ماست
ریل قم مشهد مسیر جنّت الاعلای ماست

قطره می‌خواهیم این‌ها فِیض دریا می‌دهند           خوشه می‌خواهیم گـندمزار اعلا می‌دهند
آب می‌خواهیم مِی‌های طهورا می‌دهند           سالیانی می‌شود که رزق ما را می‌دهند

از ازل روزی خورِ خواهر برادر بوده‌ایم
ما نمک‌پروردۀ موسی بن جعفر بوده‌ایم

ای بزرگی که سلیـمان‌‌وار ذرّه‌پـروری           از تـمـام انـبــیــا و اولـیـا هـم بـرتــری
گوشه چشمی می‌کنی، دل از دل ما می‌بری           جای یک دفعه سه دفعه جانِ ما را می‌خری

جورِ مجـنونی کـشیدم تا که لیلایت کنم
جان خود را می‌دهم شاید تماشایت
کنم

بوسه‌گـاهم رَدِّ نعلـِین قـدم های شماست           خندۀ امروزم از لبخـند فردای شماست
روح این مُرده به دنبال مسیحای شماست           کربلای اربعـینم لنگ امضای شماست

نامۀ پرواز من را مُهر کردی، تا زدی
تا قسم جانِ جوادت دادمت
، امضا زدی

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد غفورزاده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

امروز که خورشید سر از شرق برآورد            از کعـبۀ جان، قـبلـۀ هـفـتم خـبر آورد
یعـنی شب تنـهـایی ما را به سر آورد           
با خود خبر از «نجمه» و قرص قمر آورد


»وَالشَّمس» بخـوانـید سـر راهِ مـدیـنه
تا از همه کـس دل بِـبَـرد مـاهِ مـدیـنـه

این شمس شموس است که از راه رسیده            صد بـار به پـابـوسی او، مـاه رسـیـده
این
«فتح قریب» است سحرگاه رسیده            با پرچـمی از «نَـصرُ مِنَ الله» رسیده

ای نجمه! که مادر شده‌ای، مادر خورشید
امروز ببـین نور جهـان‌گستر خورشید
این حجّت هشتم که به عصمت دهمین است            سوگند به قرآن که «اولی الاَمر» همین است
این روح ولایت که امان است و امین است            در سایه‌اش آسوده زمان است و زمین است

»در پرده نگویم سخن خویش، عَلَی الله«
بی‌مهر رضا کس نبرد سوی خـدا راه
ای آمده پـابـوس بـزرگ آیت هـسـتی!           
در گوشۀ هر صحن و رواقی که نشستی
قـفـل دل خود را به کـدام آیـنه بـستی؟            یک لحظه بیندیش که مهمان که هستی؟

مهمان سر سفـرۀ لطف و کرمِ دوست
جـان و سَرِ
ما بـاد فـدای حـرم دوست
مـاه آیـنـه پـیـش حـرم از دور بـگـیرد            خورشید از «ایوان طلا» نور بگـیرد

یک بوسه ز درگاهش اگر حور بگیرد،            فـیـروزه‌ای از شهـر نشـابـور بگـیـرد

فـیروزه نه، یک سلـسله دُرِّ سخنِ ناب
روشن‌تر از آئینه و
جان‌بخش‌تر از آب
هر گوشۀ این روضه، رفیع‌ُالدَرَجات است            این گنبد زرین نَه، که این چتر نجات است
این پنجره فولاد نه، این نبض حیات است            این قبلۀ دل‌های «یُقیمونَ صَلوة» است

گر بر سر شرطی که «رضا» گفت، بمانیم
»هر شب شبِ قدر است، اگر قدر بدانیم«
سرچشمۀ شور و هَیجان است خراسان            آرامِ دل، آرامـش جـان است خـراسان
بیـدارگـرِ روح و روان است خراسان            آئـیـنه‌ای از بـاغِ جـنـان است
خراسان

اینجا تویی و خـلـوت اُنـسی و دعـایی
یـادت نرود ای دلِ مسکـین که کجایی
اعجاز مسیحا کند این روضه نسیمش            یادآور گل‌های بهـشـتی‌ست شـمـیـمش
پـروانه به زُوّار دهـد دسـت کـریـمش           
»دیدم همه جا بر در و دیوار حریمش
جـایی نـنـوشـتـه‌ست گـنـه‌کـار نیـایـد
«
حـیـف است کسی در حـرم یـار نیـاید
وقـتی به سـلام آمـده‌ای بـا دل خـسـتـه            صدبار اگر تـوبه شکـسـتی و
شکـسته
بر
روی تو باز است هزاران دَرِ بسته            ای روبه‌روی حضرت خورشید نشسته

هر کس که گره زد به ضریحش دل خود را
حل کرد به یک آهِ سحر مشکل خود را
هرچند بهشتی‌تر از اینجا حرمی نیست            بر چهرۀ هیچ آینه‌ای گرد غمی نیست
هرچند که در راه طلب پیچ و خمی نیست            آهوی تو بودن به خدا کار کمی نیست

اینجاست پر از زمزمۀ دوست، بیائید!
اینجـا حـرم ضـامـن آهـوست، بیـائـید!
باز «آمـدم ای شـاه، پنـاهم بده» اینجا            پروانۀ «یک لحـظه نگاهم بده» اینجا
تـأثـیـر به شب‌نـالـه و آهـم بـده ایـنجـا            شـرمـنـده‌ام از آیـنـه، راهـم بـده اینـجا

هر چند مرا گوهر اخلاص «حِسان» نیست
اشک مَنِ دل‌خسته کم از نامه‌رسان نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا علیه السلام از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد علیه السلام در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق علیه السلام در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا علیه السلام ترکیبی از این چند روایت باشد  دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲ البته شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا ج ۲ ص ۲۸۵ روایتی از پناه بردن یک آهو به حرم و مرقد امام رضا علیه السلام نقل کرده است که مدت ها بعد از شهادت ایشان رخ داده استِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

اینجاست پر از زمزمۀ دوست، بیائید!           اینجـا حـرم ضـامـن آهـوست، بیـائـید!

مدح و ولادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

سلام حضرت جان، مهربان دوران‌ها            ســلام مـأمـن آرامـش پــریــشــان‌هــا
ضریح نـور تو مصداق کعـبۀ جان‌ها            شکوه صحن عتیقت بهـشت مهمان‌ها


نفـس بـریـده‌ام و جان تـازه می‌خواهم
برای از تو سرودن اجـازه می‌خواهم

رسـیـده‌ای که بـتـابـی به آسـمـان همه            تو ای صبورترین یار، هم زبان همه
مــرام آیــنــه‌هـا را بـده نـشــان هـمـه            دوباره جان بده بر جسم
نیمه‌جان همه
بـرای شـانـۀ من تـکـیـه‌گـاه یـعـنی تو
امـیـد هـر
دل بـی‌سـرپـنـاه یـعـنـی تـو

همیشه زائر دور از تو مثل زندانی‌ست            نصیب عاشق دور از حرم پریشانی‌ست
و هرچه شیعه در عالم دلش خراسانی‌ست            ارادت به شما اصل هر مسلمانی‌ست
لباس خادم این نـورخانه سنگین است

خیال نوکری‌ات حسرت سلاطین است

شکوه ناب‌ترین عکس‌هایمان اینجاست            همیشه وقت غم و درد جایمان اینجاست
صـداقـت دل بی‌ادعـایـمان اینـجـاست            مدینه و نجف و کـربـلایمان اینجاست
پـنـاه مـردم دلـخـسـتـه از سـتـم‌هـایـی
تـمـام دلـخـوشـی کـشـور عـجـم‌هـایی

اگرچه شهر پر از صحنه‌های عصیان است            هـنوز نـام تو اسـم‌شب خـراسان است
امید روشنمان ذکر یا
رضا جان است            درون سینه به مهرت، گناه سوزان است
همیشه زائر از اینجا به دست پُر برگشت
گناه کار به اینجا رسید و حُـر برگشت

ضریح، سنگ صبور غم مسافرهاست            تمام حوصله‌ات خرج درد زائرهاست
بهشتِ مشهـد تو مقـصد مهاجرهاست            رسیدنِ به عـبایت امـید شـاعـرهاست
نه دعـبـلم نه فـرزدق،
گـدا حسابم کن
تو آفـتـابی و چون ذرّه‌ها حـسـابم کن

نیـامـدم که تـو را باز درد سـر بـدهـم            رسیـده‌ام که در این آسـتـانه سر بدهم
کبـوتـرانه به شـوق تو بال و پر بدهم            برای عرض ارادت دو چشم تر
بدهم
گـرفـتم از
در این خـانـه اعـتـقـادم را
جـواب داده‌ای هـر
ذکـر یا جـوادم را

به زخـم بی‌کـسی‌ام الـتـیـام می‌خـواهم            سلام داده، عـلـیک الـسلام می‌خـواهم
ز
جرعه‌های مرامت، مرام می‌خواهم            میان حصن حصین‌ت دوام می‌خواهم
نفس
نفـس به هـوایت همیشه محـتاجم
خرابم و
به دعـایت هـمیـشه محـتاجـم

حرم شـنیده فـقـط بغض در صدایم را            نگـفـته‌ام به کسی جز تو رنج‌هـایم را
کسی نداشـتـه جز
چـشـم تو هـوایم را            فقط تو باخـبـری بغـض کـربـلایـم را
خدا کند که دلم تنگ، بیش از این نشود
دلـم مسافـر مـحـروم اربـعـیـن نـشـود

اجازه می‌دهی‌ام غم نصیب تان باشم؟            منـم مخـاطـب یابن الشـبـیب‌تان باشم؟
مرید عـشق حـسـین
غـریب‌تان باشم؟             گریز روضۀ شیب الخضیب تان باشم؟ 
«بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد»

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

امـشـب قــرار، یـار دل بـی‌قـرار شـد            یعنی که باب میـل همه، روزگـار شد
نورِ دو چـشمِ حضرتِ باب الحوائجی            واکرد چشم و خاک، خزانش بهار شد


سلطان رسید و قاعده‌ها گشت زیر و رو            رعـیت شدن، میان جهـان افـتخار شد
وقت نجـات مردم ایـران رسیـده است            شکر خدا که کشورمان، کعـبه‌دار شد
کرده
طلوع باز علی جان و این جهان            سر زنـده از مـسـیـحِ دمِ ذوالفـقـار شد

ای عـزّتِ بـدونِ کـرانـه خـوش آمدی
ای سومین عـلـیِ زمـانه خـوش آمدی

ای خوش ترین ترانۀ لب‌های من سلام            نعم الرفـیق، عشق من، آقای من سلام
ای زندگی من، شب و روزم، عزیز من            ای از قـدیـم در دلِ شـیـدای من سـلام
مجـنون
تـر از همیـشه به پابـوس آمدم            جانان و جان و حضرت لیلای من سلام
ای آبـروی من، کس و کارم، پـناه من            سـرمـایه‌ام، تـمـامیِ دنـیـای من سـلام
ای دین من، قیامت من،ای بهشت من            ای عـاقـبت بخـیـریِ فـردای من سلام

هر جا دلم شکست، رسیدی به داد من
من غافل از
تو بودم و بودی تو یاد من

اصلا بـعـیـد نیـست که نـامـه سـیـاه‌ها            گـردنـد تـحـت قـبـه‌ات از بـی‌گـنـاه‌هـا
ای کـربـلای من، نجف من، بقـیع من            ای مـشـهـد تو جـمـع هـمه بـارگـاه‌هـا
قربـان کیـمـیای دو چـشمان مـست تو            آقــا مــرا نـگــاه کـن از آن نـگــاه‌هــا

در کوی تو شکسته دلی می‌خرند و بس            ذکـر خـداسـت پـای ضـریـح تـو آه‌هـا
تو
زیـر سـایه‌ات هـمه را راه می‌دهی            یـا ایـهــا الـعــزیـزِ هـمـه بـی‌پـنــاه‌هــا

تو سایه‌ات شبیهِ خدا بر سر همه است
مهمان نوازی‌ت چه قَدَر عین فاطمه‌ است

غیر از درِ تو این همه لطف و کرم کجاست            اصـلا پـنـاه اولــم و آخــرم کـجـاسـت
یـادش بـخـیـر
خـاطـرۀ اولـیـن ســـلام            آن روزهای گم شدنم در حرم کجاست
لطف تو آن چـنان بغـلـم کـرده بود که            یادم نـبـود گم شـده‌ام، مـادرم کجاست
خیلی عوض شدم، عوضم کن به یک نگاه            گردیده‌ام وبال تو، بال و پرم کجاست؟
گردید قطره قطره چرا سیل اشک من            حال و هوای سابق چـشم ترم کجاست
خـیـلی هـواییِ حـرمـم بـاز، بی‌گـمـان            آقا سوال کرده که این نوکرم کجاست

خـیـلی دلـم گـرفـته مرا رو به راه کن
مثل هـمیـشه کـوه غـمـم را تو
کاه کن

این دردهـا بـدون تو درمـان نداشـتـند            این ابـرهـا بـدون تو بـاران نـداشـتـنـد
بود آخرالـزمان چه قَدَر هـولناک اگر            ایـرانـیـان امـام رضـا جـان نـداشـتـنـد
مشهـد اگر
نبـود که این گـونه پنـج تن            لحظه به لحظه لطف به ایران نداشتند
ایـن مـلـت امـام حــسـیـنـی
بــدون تـو            در فـتـنه‌ها که جرأت طـوفان نداشـتند
جانم فـدات! دست گرفـتی چه قـدر از            آنانـکـه ذرّه‌ای به تو ایـمـان نـداشـتـند

ای بهـتـرین پـنـاه، بـرای هـمـه سـلام
ای مهـربـان امـام رضای هـمه سـلام

سوگـنـد می‌خـورم به سلـیـمـان کربلا            در مشـهـدت شـدیـم مـسـلـمان کـربـلا
مدیون لطف پنجره فـولاد مشهد است            هر کس که بین ما شده مهـمان
کـربلا
جان جـواد! قـسـمت ما کن ابالـجـواد!            تـنـگ غـروب، نـم نـم بـاران کــربـلا
این جا بُوَد حسینیه یا که حرم چه قدر            هـسـتـنـد زائــران تـو گـریـان کـربـلا

این کاسه‌های زرد خودش روضه گشته با            تمـثـالِ دسـتِ سـاقیِ عـطـشانِ کـربـلا
از آب هم مـضـایـقـه کـردند کـوفـیـان            خوش داشتـنـد حـرمت مهـمان کـربلا

ای کـشته فـتاده به هـامـون حسین من
ای صید دست و پا زده در خون حسین من

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثمن

امشب مدیـنه جنّت الاعلای عشق است           طوفانِ رحمت خورده بر دریای عشق است
در خانۀ موسی‌ابن جعفر غصّه‌ای نیست           چون که شب میلاد یک آقای عشق است


فـوج مَـلـک بـهـرِ زیــارت آمـد انـگـار           وردی نهفته بر روی لبهای عشق است

ای عــاشـقـانِ کـلِّ دنـیـا؛ جـان رسـیــده
سر
را فـرود آرید چون سلـطان رسـیده

آمد امـامی که شـریـف و مهـربان است           آمد بـزرگی که یـقـیـنـاً خوش بیان است
ارثـیـه‌ها دارد ز
حـیـدر حـضرت عشق           آمد کسی که بی‌گـمان زهـرا نشان است
از نـسـلِ ایـن آقـا قـیــامـت‌هـا بـپـا شــد           او جدِّ پاکِ حضرت
صاحب زمان است

این ضامن آهوست دریای عطوف است
تـنـهـا امامِ مـهـربـانـی
کـه رئـوف است

یــاران!، بـشـارت آمـده فـرزنـدِ زهــرا           او بـضـعـه‌ای باشـد بـرای جـانِ طـاهـا
آمـد عـلـیِ دیـگــری …مـانـنـدِ حـیــدر           آمــد امــامِ دیـگــری …مــانــنـدِ مــولا
سـرشـار از لـطـفـش تمامِ کائـنات است           او دسـتـگـیـری مـی‌کـنـد از کـلِّ دنــیــا

او آبــروداری کــنـد بــا یـک اشـــارت
کارش کـرامت در کـرامت در
کـرامت

آمد امـامی که سراپـا فـیـضِ نـور است           آمـد امـام مـهـربـانـی که صـبـور اسـت
در دامنِ تطـهـیـر آمد حـضـرت عـشـق           رجس
و پلیدی‌ها یقین دارم که دور است
در خــانـۀ مـوسـی قـیـامـت کــرده آقــا           از یُمنِ او کلِّ جهان شور و نشور است

سـلـطـان رسـیـده محـشـرِ کـبرا رسـیده
جـانِ عـلـی و
حـضـرت زهـرا رسـیـده

بـایـد کـه رو آریــم بر آقــای مــشــهــد           تا خـاطـره سـازیم با شـب‌هـای مـشـهـد
با جـرعـه‌ای از آب سـقـاخـانه؛ مسـتـیم           باید بخـوانـنـد ما هـمـه شـیـدای
مـشـهـد
گرد و
غبارِ این حوالی چون مسیح است           دل‌ها گـره خورده فـقـط در پای مشـهـد

مــا زائـرانِ بـی‌نــوای ثــامـن هـسـتـیـم
چونکه دخـیـل مقـتـدای ضامن
هـسـتـیم

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا علیه السلام از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد علیه السلام در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق علیه السلام در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا علیه السلام ترکیبی از این چند روایت باشد  دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲ البته شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا ج ۲ ص ۲۸۵ روایتی از پناه بردن یک آهو به حرم و مرقد امام رضا علیه السلام نقل کرده است که مدت ها بعد از شهادت ایشان رخ داده استِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

این ضامن آهوست دریای عطوف است           تـنـهـا امامِ مـهـربـانـی کـه رئـوف است

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز هم شهر مدیـنه نـوربـاران می‌شود            حضرت جبریل در یک خانه مهمان می‌شود
باز می‌آیـد به دنـیا حجّـتـی از کـردگار            حجّتی دیگر ازین رو شاد وخندان می‌شود


ماه ذی‌قعده‌ست، روز یازده از آن بود            ماه هشتم در سپهر دین نمایان می‌شود
جلوه گر بر دست نجمه، نجم رخشان آمده            حضرت موسای کاظم محو جانان می‌شود
سـومـین نام عـلی بین امامـان است او            عـالـم آل عـلی، مرد سخـنـدان می‌شود
افـتخـار مـیزبـانی‌اش به ایـران می‌دهد            کل ایران رعیت شاه خـراسان می‌شود
هرچه بشنیدی ز عیسی و شفا، از یاد بر            با رضا هر درد بی‌درمان، درمان می‌شود
زادروز او بود، میـلاد احـسان و کـرم            در فقاهت، در کرامت، مرد میدان می‌شود
نا امیـدان را امید و بی‌پـناهـان را پنـاه            ‌بر خـزان آرزوها، او بهـاران می‌شود
روز مـیـلادش دل اهل ولایت شـادمان            کوی و برزن از برای او چراغان می‌شود
مرغ دلها از برای مشهـدش پر می‌زند            از درون سینه با شادی گریزان می‌شود
یک جهان زائر شود سوی حریمش رهسپار            بهترین گلها برای او، گل افشان می‌شود
خوش به حال آنکه در آنجا ببیند روی دوست            کاشکی بینیم ظاهر، جان جانان می‌شود

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : داود آذرین نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

مژده آمد برجهان مصداق کرّمنا رضا            مـظـهـر ذات خـدا بـند دل طـاهـا رضا
بر سـمای جان ما تـابـید ماه هـشـتـمین            زاده موسی بن جعفر غنچه زهرا رضا


صورتش وجه هوالهو قد او سرو لب جو            ضـامن چـشـمـان آهـو والی والا رضا
از دمش عیسی بن مریم دم بگیرد نی عجب            یا نماید هر نفس صد معجز موسی رضا
حاتم طایی بگیرد درس جود از ساحتش            در عطا و جود و بخشش می‌کند غوغا رضا
فخر بر نسوان فروشد نجمه خاتون عیب نیست            عالمی را کرده حیران مفخر دنیا رضا
خاک طوس از مقدمش شد سرمه چشم ملک            چون کند هر قطره‌ای را راهی دریا رضا
گوشه چشمی اگر از لطف برسائل کند            یک برات کربلا امشب کند امضا رضا
مشهدش حج فقیران مرقدش رشک قصور            گنبد و صحن و رواقش جنّت الاعلا رضا
"آذرین" گرسائل کویش شود سلطان شود            چون گـدایان درش را می‌کند آقا رضا

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا علیه السلام از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد علیه السلام در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق علیه السلام در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا علیه السلام ترکیبی از این چند روایت باشد  دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲ البته شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا ج ۲ ص ۲۸۵ روایتی از پناه بردن یک آهو به حرم و مرقد امام رضا علیه السلام نقل کرده است که مدت ها بعد از شهادت ایشان رخ داده استِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

صورتش وجه هوالهو قد او سرو لب جو            ضـامن چـشـمـان آهـو والی والا رضا

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفعول مفاعیل قالب شعر : مسدس ترکیب

امشب مه ذيقـعـده خورشيد به بر دارد            امـشـب حَــرَم قــرآن آذيـن دگــر دارد
امشب شجر عصمت از نور ثمر دارد            امشب به بغـل نجـمه تابـنده قـمـر دارد


امشب صدف عـترت پاكيزه گهر دارد            امشب خبری تازه با خويش سحر دارد

سيـنا شجـر آورده، طـوبی ثـمـر آورده
نجـمه پـسر آورده، قـرص قـمر آورده
ای نجمه مباركباد قـرص قـمر آوردی            خورشيد ولايت را وقت سحـر آوردی
يا موسی جعـفـر را نـور بصر آوردی            در دامـن ذيـقـعـده مـاهـی دگـر آوردی
انــوار الـهـی را بـا ايـن پــسـر آوردی            من هر چه كنم وصفش تو خوبتر آوردی
مرآت جمال حق توحـید تمام است این
تا دهر خدا دارد بر خلق امام است این
مدحـش سخـن قــرآن، مـداح خـدای او            جن و مَـلـك و آدم مـرهـون عـطای او
خورشـيد جهـان آرا خاك كـف پـای او            رضوان به درش سائل، فردوس گدای او
تسبـيح شود تكـميل از فـيض دعای او            تهـلـيل شـود مـقـبول از يُـمـن وِلای او
خُـلـق نـبـوی دارد خـوی عـلـوی دارد
هستی ز جـمال او نـور رضـوی دارد
توحيد، ولايت، دين، ايمان به تو می‌نازد            تورات، زبور، انجيل، قرآن به تو می‌نازد
جود و كرم و عفو و غفران به تو می‌نازد            فضل و شرف و علم و عرفان به تو می‌نازد
جن و مَلك و حور و انسان به تو می‌نازد            بيش از همه،ای مولا، ايران به تو می‌نازد
هم آينـۀ هـوئی، هـم مصـطفـوی روئی
هم مرتضوی خوئی، هم ضامن آهوئی
ای روح اجابت‌ها نقـش در و ديـوارت            بال و پر حور العين فـرش ره زُوّارت
صد يوسـف كـنعـانی آواره به بازارت            با رشـتۀ جان و دل گرديده خـريدارت
تو مظهر عـفو حق من عبد گنهـكارت            مرگ است به منْ شيرين با لحظۀ ديدارت
گر خوارم و گر پَستم دل بر كرمت بستم
مسكـين درت هـستم كـوتاه مكـن دسـتم
هر کس به کسی نازد ما نیز رضا داریم            این فیض ولایت را از لطف خدا داریم
هم دامن آلـوده، هم اشک رجـاء داریم            هم پای به گِل مانده، هم دست دعا داریم
هرچند گنهکاریم در کوی تو جا داریم            دوزخ چه کند با ما جائی که تو راداریم
«میثم» به ثـنای تو مرهون عـطای تو
پای جـان به فـدای تو مـائـیم وِلای تـو

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا علیه السلام از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد علیه السلام در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق علیه السلام در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا علیه السلام ترکیبی از این چند روایت باشد  دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲ البته شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا ج ۲ ص ۲۸۵ روایتی از پناه بردن یک آهو به حرم و مرقد امام رضا علیه السلام نقل کرده است که مدت ها بعد از شهادت ایشان رخ داده استِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

هم آينـۀ هـوئی، هـم مصـطفـوی روئی           هم مرتضوی خوئی، هم ضامن آهوئی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

ای روح اجابت‌ها نقـش در و ديـوارت            بال و پر حـور الـعـين فـرش ره زُوّار

هم آلـوده دامن، هم اشک رجـاء داریم            هم پای به گِل مانده، هم دست دعا داریم

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

برخیز که هنگام درود و صلوات است            میـلاد رضـا گـاه نـزول بـرکـات است
از شاه خـراسان بطلب حاجت خود را            چون درگه او برهمه کس باب نجات است


**************

بر تـربت و بر خـون شهـیدان صلوات            بر حضرت سلـطان خـراسان صلـوات
ایران هـمـه سـرزمـین شـاه کـرم است            بر شـاه کـرم به خـاک ایـران صلـوات

**************

بـا نــام رضــا عــقــده ز دل وا کــردم            یک مـصرعی از بـهـر تو انـشا کـردم
آن بـیـت مـقـدس ایـن کـلام نـور اسـت            چـون بـیـن حـرم تـو را تـمـاشـا کـردم

**************

صحن گوهرشاد تو بهتر زعرش اعظم است            آب سـقـاخانـۀ تو مثـل آب زمـزم است
هرچه می‌خواهم ز تو آقا عطایم کرده‌ای            بر در درگاه تو صدها گدا چون حاتم است

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

ای عـاشـقـان سـرّ الـهـی بـرمـلا شـد            دامـان نـجـمـه مـهـبـط نـور خـدا شـد
آمـد بـه دنـیـا حـجـت پــاک خــدایـی            موسی بن جعفر شادمان از این عطا شد


باب الحـوائج آمـده حـاجت بخـواهـید            میلاد او شد، عالـمی حـاجت روا شد
شهـر مدیـنه مـولـد ابن الرسول است            در جـنـت الاعـلـی سـرور انـبـیـا شد
آمـد عــلــی ســوم از نـسـل امــامـت            او را لقب از سوی رب او رضا شد
آمد رضا و عـرشیان غـرق سرورند            فـریـادشان اهـلا و سهـلا مرحـبا شد
ایـرانـیـان شـاکـر به درگـاه خـدایـنـد            مـولا به ایـران آمد و مـهـمان مـا شد
دیریست ذکر یا رضا بر لب گرفـتـیم            از کودکی دلها به مـهـرش مبـتلا شد
شـد قـبـلـه عــشـاق عــالـم مــرقـد او            غـربت نـدارد آنـکـه بـا او آشـنـا شـد
شاه خـراسان است و مشهـد درگه او            خوش آنکه بر این درگه شاهی، گدا شد
هر کس که بیـمارست و امیدی ندارد            دار الـقـرار مـشـهـدش دارالـشـفـا شد
ای شیعه شادی کن که هنگام سرور ست            چون روز ميلاد علی موسی الرضا شد
شادی کن و حاجت ز مولا خواه، شاید            اعطا به تو عیدی ز سلطان سخا شد

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : پیمان طالبی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : قصیده

خدا می‌خواست لطفت تا قیامت بی‌کران باشد           به دنیا آمدی تا شیعه با تو در امان باشد
کنار تو بعید است اینکه روزی زائرانت را           خدا ناکرده، محشر اعتنایی به جنان باشد


رضاجان! خوف این دارم که از غفلت مرا روزی           زبانم لال جز تو نام دیگر بر زبان باشد

امامی که مرا با یک سلام ساده مشهد برد           نباید با مکان باشد که باید لا مکان باشد
پدر موسی بن‌جعفر مادرش؛ نجمه، بلی! باید           به دنیا آمدن‌های امـامـان آن چنان باشد
به دنیا آمدی حاجی شوند آری فقیران هم           اگر پرواز تهران-مشهدت حتی گران باشد
به دنیا آمدی تا بعد هر برگشتن از مشهد           درون خانه زینت بخش چای‌م‌، زعفران باشد
به دنیا آمدی مادر بزرگ من شـفا گیرد           که دست پیرها بر دامن مردی جوان باشد
به دنیا آمدی سبک خـراسانی پـدیـد آمد           که طبع شاعر آئینی‌ات با تو روان باشد
خیالات من است اینها، وگرنه شأن تو این نیست           به دنیا آمدی تا چشمۀ حکمت روان باشد
به دنیا آمدی تا نسخـه طب الرضای تو           دوای دردهـای بی‌مـداوای جـهـان باشد
به دنـیا آمدی تا شیـعه اثـنی عـشر با تو           پس از تو برترین امّت میان این و آن باشد
به دنیا آمدی تا یک علی هم سهم ما گردد           به دنیا آمدی تا یک نجف در خاک‌مان باشد!
به دنیا آمدی تا قرن‌ها از بعد دعـبل هم           یکی از جلوه‌های معجزات تو «حسان» باشد
نه دعبل نه فرزدق نه حسانم، لیک می‌خواهم           خیالم چون نسیمی در هوای تو وزان باشد
غروبی را تصور کن پس از رجعت حرم باشیم           موذن‌زاده در صحن تو مشغول اذان باشد
غروبی که نماز مغربش در صحن جمهوری           خدا قسمت کند پشت سر صاحب زمان باشد
غروبی که تو منبر می‌روی بعد از نماز آن           طنین خطبه‌ات در گوش‌های زائران باشد
چه شب‌هایی‌ست شب‌های دل انگیز پس از رجعت           گمانم اینکه آن شب‌ها زمین در آسمان باشد
اگر حاج اکبر ناظم بیاید هر شب جمعه           برای جد مظلومت بخواند، روضه‌خوان باشد
یکی از حضرت زینب بخواند تا که بعد از او           دم سیـنـه‌زنی‌ها نوحـۀ دامن‌کـشان باشد
خودت تفسیر خواهی‌کرد، خود توضیح خواهی‌داد           چرا باید سر جد تو در دست سنان باشد؟
اجابت می‌کنیم آن‌روز ما یابن الشبیبت را           برایش روضه می‌گیریم تا جایی که جان باشد
به آب حوض صحنت می‌خورد پیوند، اشک ما           زنان بچه‌مرده اشک‌شان باید چنان باشد
زنان بچه‌مرده مثل باران نه، که خود ابرند           زنان بچه‌مرده اشک‌شان باید روان باشد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ شیعه اثنی عشر فرقه نیست بلکه برترین امت پیامبر هستند

به دنـیا آمدی تا شیـعه اثـنی عـشر با تو           پس از تو برترین فرقه میان این و آن باشد

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

رباب آرام با رأس علی‌اصغر به نی می‌گفت:           دلت می‌آید این مادر به دنبالت دوان باشد؟
مگر با مادرت قهری دگر پائین نمی‌آیی؟           نمی‌خواهم سرت دیگر برای سایه‌بان باشد
به خود می‌گفت: من هم مثل زینب خون دل خوردم           پـسر دادم بنابراین قـدم باید کـمان باشد